
اصطلاح «پردازش شناخت ضمنی» شامل فرایندهای شناختی ضمنی و دیگر فرایندهای خودکاری است که از پدیدههای شناختی آشکارتری که دربرگیرندهی کارکردهای خاص هوشیاری هستند، متمایز میگردد. از وجه تمایز فرایندهای شناختی ضمنی و آشکار تحت عناوین ناآگاه ـ آگاه، ناهشیار ـ هشیار، شهودی ـ تحلیلی، مستقیم ـ غیرمستقیم، رویه ای ـ بیانی[1]، خودکار و کنترلشده نام برده شده است (گرینوالد و باناجی[2]،1995).
خصیصه اصلی شناخت ضمنی آن است که تأثیرات تجارب قبلی حتی اگر به یاد نیایند یا فرد بدانها آگاه نباشد بر پاسخهای وی تأثیر میگذارند. علاوه براین، برخلاف شناخت هشیارانه یا آشکار، شناخت ضمنی را نمیتوان از طریق خودگزارشی یا دروننگری مورد سنجش و اندازهگیری قرار داد. پالفی و واگنر[3](2004) بیان میدارند حجم عظیمی از مطالعات و پژوهشها نشان میدهد که فرایندهای شناختی ضمنی میتواند حتی هنگامی که شخصص از تأثیر آنها ناآگاه است و یا بطور آگاهانه درصدد استفاده از این اطلاعات میباشد، بر رفتار وی مؤثر واقع شده یا باعث بروز عواطف منفی میگردند.
در حیطهی روانشناسی بالینی یکی از اهداف کلیدی درمان شناختی، کمک به بیماران در شناسایی افکار خودکار منفی خویش و نیز جایگزینی آنها با افکارآگاهانه و شکستن چرخه شناختی ـ بینفردی بدکارکرد میباشد. بنابراین بیماران از طریق یک رویکرد روان ـ آموزشی، با نظارت بر افکار و به چالش کشیدن تفکرات ناسازگارانهشان از الگوهای فکری بدکارکرد، خودآگاهی حاصل نموده و پیوند خودکار بین سرنخها و پاسخها را منقطع میکنند. هدف از شناختدرمانی، تأثیر نهادن بر شناختهای ضمنی از طریق کار بر شناختهای آشکار و تغییر رفتار میباشد. البته اینکه تا چه اندازه واقعاً میتوان بر شناختهای ضمنی اثر نهاد، هنوز مشخص نیست. گرچه پژوهشها رابطه بین ذهنآگاهی و شناخت ضمنی را بررسی نکردهاند ولی میتوان اینگونه استدلال کرد که مقصود ذهنآگاهی، هدف قرار دادن مستقیم فرایندهای شناختی ضمنی نمیباشد بلکه هدف، تمرین ذهنآگاهی جهت جدا نمودن شناخت آشکار با عواطف منفی است تا فرد بتواند به شیوهای عمل کند که با اهدافش همخوانی و همسویی بیشتری داشته باشد. با این حال برخلاف درمانهای شناختی و شناختی ـ رفتاری سنتی که هدفشان تغییردهی شناخت آشکار است، هدف روشهای ذهنآگاهی بطور ساده مشاهده پدیدههای هشیاری با یک موضع پذیرشگرانه میباشد. علاوه بر این ذهنآگاهی افزایشیابنده در خدمت تغییر رفتار است و میتواند به تغییر فرایندهای شناختی آشکار منجر شود.
[1] – Hoclarative-Procedural
[2] – Greenwald and Banaji
[3] – Palfi and Wagner
