
انفاق میکنند و اگر کسی به آن ها اسائه ادب کرد، خشم خود را فرو میخورند و تا آن جا که بتوانند، عفو میکنند و در حق آن ها مسامحه روا میدارند. فرو بردن خشم، بخشش به هنگام قدرت، و انفاق در راه مصلحت عامه امت از صفات محسنین است. بنابراین احسان تعمیم مییابد و شامل موارد بسیاری غیر از بخشش مال نیز میشود.۵۴۱
آیه ای دیگر در باب عفو و صفح:
﴿بِمانَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ و َنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لاتَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین﴾ ۵۴۲
مراد از نقض میثاق معاهده بود که پیغمبر با آن ها نمود که همراهى با مشرکین نکنند و تخلف نمودند، و بعضى گفتند قرار داد جزیه بوده لکن ظاهر این است که همان عهد و میثاقى است که در آیه قبل مذکور شد از اقامه نماز و ایتاء زکاه و ایمان به رسل و اعزاز آن ها و صرف مال در سبیل و راه خداوند که احکام الهى را پشت پا زدند و انبیاء را کشتند و از تورات موسى و زبور داود و انجیل عیسى هیچ نام و نشانى نگذاشتند. در دنیا گرفتار قتل و غارت و اسیرى شدند و بعضى مسخ شدند به قرده و در آخرت معذب به سختترین عذاب گرفتار.
الان هم مشاهده میشود که هیچ طائفه حتى طبیعى قساوت قلب آن ها به مقدار یهود نیست بالاخص با مسلمین خصوصا اگر اولاد پیغمبر باشند یا نام پیغمبر را داشته باشند حتى خود آن ها نسبت به یکدیگر از زن و فرزند فقط دوستى آن ها با مال و زخارف دنیوى است.
تحریف عبارت از این است کلمه را بردارند و جاى او کلمه دیگر گذارند و این معمول یهود و نصارى در هر عصر و زمانى بوده و هست. اگر مراجعه کنید به احوال یهود و نصارى از عهد موسى و عیسى تا عصر حاضر خیانتهاى آن ها از حد و حصر خارج چنان چه کتب خود آن ها بر این شاهد است.
ظاهر این است که استثناء راجع به جملات همین آیه است که این قلیل به معاهدات و میثاقى که با خدا بسته بودند باقى و ثابت بودند و دستور آمد از جانب حق که با این دسته قلیل مساعدت فرما زیرا این ها قابل هدایت هستند و قساوت قلب این ها را نگرفته و مورد لعن الهى نشدند و خیانتى از آن ها سر نزده و تحریف کلمات را نکردهاند و آخرت را فراموش نکرده و در مقام تحصیل حق و حقیقت هستند . اگر تقصیرى در مورد شما کردهاند آن ها را عفو فرما ﴿و اصفح﴾ از تقصیرات آن ها در گذر چنان چه وظیفه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نسبت به کفار همین بوده با کمال ملایمت آن ها را دعوت به اسلام میکرد و براى آن ها اقامه معجزه مینمود و آن ها به شرف اسلام مشرف میشدند و اگر لجاج و بهانهگیرى و عناد و عصبیت در آن ها مشاهده مینمود با آن ها جهاد میکرد.
چه احسانى بالاتر از این است که آن ها را از تیه ضلالت و کفر نجات دهد و به شاهراه هدایت بیاورد و از شقاوت و عذاب جهنم به سعادت و بهشت سوق دهد.۵۴۳
۴ـ۵ـ۶ دریافت کننده پاداش دنیوی و اخروی
﴿فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین﴾۵۴۴
بداد خداى ایشان را پاداش این جهان چون نصرت و دولت و غنیمت و فتح و شهادت و نام نیکو نکو پاداش آن جهان چون رحمت و مغفرت و جنّت و رؤیت، و خدا دوست دارد نکوکاران را.۵۴۵
۴ـ۵ـ۷ محبوب خدا شدن
تعریفی که از حب۵۴۶ داریم این است که وابستگی خاص، کشش ویژه عاطفی بین انسان و کمالش را گویند. راغب میگوید: «محبت؛ یعنی اراده آن چه را که میبینی و یا میپنداری خیر است.» به نظر او، «محبت از اراده برتر است؛ پس هر محبتی اراده است، ولی هر ارادهای محبت نیست.» راغب معتقد است: «محبت خداوند نسبت به بنده همان نعمت دادن به وی است؛ و محبت بنده به خداوند تقرب جستن به اوست.» پس دوستی خداوند نسبت به آنها همان مبرا نمودن آنها از هر ظلم و پاک نمودن آنها از هر آلودگی معنوی، از قبیل کفر و فسوق به واسطه عصمت و یا آمرزش الهی به خاطر توبه است؛ چون گناهان و ظلمها محبوب خداوند نیستند. چنان که خداوند فرموده است:
﴿ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾۵۴۷ ﴿وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ﴾۵۴۸
﴿فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرین﴾۵۴۹ ﴿وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین﴾۵۵۰
﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾۵۵۱ ﴿وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ﴾۵۵۲. در این آیات همه رذیلتهای انسانی آمده است و هرگاه از انسان حضور محبت خدایی به او زدوده شود به صفات مقابل آن؛ یعنی فضایل توصیف میشود؛ چون انسان از دو حالت خارج نیست: فضیلت یا رذیلت.۵۵۳
آیات مشتمل بر محبت خدا نسبت به محسنین:
﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ﴾۵۵۴
﴿الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ﴾۵۵۵
﴿فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ﴾۵۵۶
﴿فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ ﴿وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ﴾۵۵۷
﴿لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فیما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین﴾۵۵۸
خداوند چگونه محب میشود؟ خداوند در آیات متعددی پرهیزگاران، پاکان، نیکوکاران، عدالت پیشگان، جهادکنندگان، توکل کنندگان و… را محبوب خود معرفی کرده است. البته در این پایان نامه گروه محسنین مورد بررسی قرار میگیرند. طبق آیات الهی، کسانی که در راه خدا، چه در حال تنگدستی و چه در حال گشایش روزی انفاق میکنند، فروبرندگان خشم، عفو کنندگان مردم، تقوا پیشگان، ایمانآورندگان، کسانی که عمل صالح انجام میدهند و نیکی کنندگان در زمره محسنین قرار داده شدهاند. محسنینی که به خاطر داشتن این صفات محبوب خدا شدهاند.
پس اینان به دنبال نیکو شدن هستند، و کسی محب صادق است که خلاف میل و دستور محبوب خویش کاری نکند و دائما به میل و فرمان او عمل نماید ، این است صداقت در دوستی. یعنی خودی در کار نباشد و هرچه دوست خواست بی چون و چرا بپذیرد و خانه دل را تحویل او بدهد. این اولین گام در دوستی و باب ورود به حب الله است.
پسندم آنچه را جانان پسندد.۵۵۹
۴ـ۵ـ۸ نزدیک بودن رحمت الهی به محسنین
﴿وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنین﴾۵۶۰
مقصود این است که مؤمنین را نباید کشت و نباید گمراه کرده و از ارتکاب معصیت باید خوددارى کرد، زیرا خداوند، زمین را به وسیله قوانین دینى اصلاح کرده است. میسر از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که در این باره فرمود: زمین فاسد بود و خداوند به پیامبرش اصلاح کرد؛ و خدا را از ترس کیفر و به امید پاداش، یا از ترس رد و به امید اجابت، یا از ترس عدلش و به امید فضلش بخوانند. عطا گوید: یعنى از ترس جهنم و به امید بهشت. احسان، کارى است که سزاوار ستایش و اسائه، کارى است که سزاوار نکوهش باشد. برخى گفتهاند: منظور از «محسنین» کسانى هستند که کارهایشان از بدى پاک و سراسر نیکى باشد. لکن ظاهر عبارت این معنى را نمىرساند. آن چه مقتضاى ظاهر است این است که هر کس کار نیکى کرد، به رحمت خدا مىرسد. نه این که اگر میان نیکى و بدى جمع کرد، از رحمت خدا محروم است.۵۶۱
۴ـ۵ـ۹ طلب مغفرت
﴿وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ﴾۵۶۲
اى بنى اسرائیل! به یاد آرید هنگام بیرون شدن از سرزمین تیه را که به شما گفتیم داخل این قریه، یعنى بیت المقدس، یا اریحا از سرزمین هاى شام شوید و هر چه بخواهید از این خوان گسترده بخورید که رنج و زحمتى براى یافتن آن ندارید در آن قریه یا در گنبدى که در بیت المقدس است، وارد شوید در حالى که خدا را سجده مىکنید. یا اینکه با نهایت خضوع و فروتنى همراه با شکر و سپاسى که در نتیجه خروج از سرزمین تیه برایتان حاصل شده است، وارد آن قریه شوید و با زبانتان بگویید: که این سجده و تعظیم، براى تمثال محمد صلّى اللّه علیه و آله و على علیه السلام است، تا به خاطر آنان، بار گناهان را از دوش ما بردارد. یا این که با زبان دل بگویید. یا این که به این امر معتقد شوید که توسل به آنان، وسیله آمرزش گناهان است . ما گناهان و خطاهاى کسانى از شما که گناهکارند، مىبخشیم و نیکوکاران از شما را فزونى مىدهیم.۵۶۳
۴ـ۵ـ۱۰ عدم مواخذه الهی
﴿لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذینَ لا یَجِدُونَ مایُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیلٍ و َاللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾۵۶۴
یعنى آنان که زمینگیر و ناتوان هستند. چنان که ابن عباس گفته- و برخى گفتهاند یعنى آنان که نیروى بیرون شدن را ندارند چه از نظر جسمى و چه از سایر جهات. دردمندانی که درد شان جلوگیر آن ها از بیرون شدن است، سختى و تکلیفى در تخلف از جهاد و بیرون شدن با رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بر آن ها نیست. درصورتى که کارشان را از غش و تقلب خالص گردانند.
آن کس که کار نیکو کند راهى براى سرکوفت دادن او در دنیا و عذابش در آخرت نخواهد بود، و برخى گفتهاند: این آیه هر احسان کنندهاى را شامل گردد چه آن که هر کس به دیگرى احسان کند احسان او به نفس خود باشد، و احسان به خود بدان است که شخص رفتار نیکویى داشته باشد که بدان شایسته ستایش و ثواب گردد. و خدا آمرزنده است بدان که عذر عذر داران را پذیرفته و معذورشان داشته، و بدان ها مهربان است که بیش از طاقت آن ها چیزى بر ایشان واجب نکرده است.۵۶۵
۴ـ۵ـ۱۱ دادن هدیهای مناسب به زنان پس از طلاق
﴿لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَریضَهً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ
