برگزیده

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 11

 

چوق-چوب-تومان

تنگ غروب-نزدیک غروب-آفتاب زردی

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن
چَکه-شوخ و بذله گو

چاقو دسته کردن-از سرما لرزیدن

از این دنده به آن دنده غلتیدن-از درد یا فکر و خیال نخوابیدن

پدر در آوردن-سخت انتقام گرفتن-گوشمالی دادن

به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران

چَک-سیلی-کشید

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

چاشت-صبحانه-ناشتایی

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن

آستین از چشم برداشتن-آشکارا گریستن

امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

بنا بودن-قرار بودن

الم‌شنگه(هیاهو، آشوب، جنجال، داد و قال)

پهلوان پنبه-درشت اندام ولی بی زور-پهلولن دروغی

خربان-صاحب خر-خرکچی

پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد

خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

حوصله داشتن-حال مساعد داشتن-تحمل داشتن

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

بی هوا-ناگهان-غفلتا-نا غافل-یک مرتبه

داو-نوبت بازی

جیغ کشیدن-نگا. جیغ زدن

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

خوش گوشت-آن که زخم تن او زود بهبود می یابد-خوش ادا-خوش اخلاق

زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

حمله گرفتن-غش کردن

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

راپرت-گزارش-خبر

دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

آسمان (و) ریسمان(حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز)

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت
از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

خُل-آتش زیر خاکستر-خاک و کثافت

حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر

رگ خود را زدن-به حق خود قانع بودن-ادعای زیاد نداشتن

آتش بی‌باد-ظلم-می

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل

جا زدن-چیزی بدلی را به جای اصلی قالب کردن-خود را به جای دیگری معرفی کردن

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

آبِ کبود(آسمان)

بچاپ بچاپ-اوج سوء استفاده و دزدی

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن

حرف بی ربط-سخن نامربوط

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

چَپَری بی-درنگ-به سرعت

دست فروشی-شغل دست فروش

تُف به دهن-حیرت زده

آش نذری-آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند
از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

چغل خور-سخن چین

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف

زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن

بازار مکاره-بازار موقت

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

پس دادن-خریده ای را به فروشنده باز گردانیدن-باز دادن چیزی که گرفته اند

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

در جای خود خشک شدن-مات و مبهوت ماندن

آب چشم گرفتن(ترسانیدن، به گریه انداختن)

از آب گل آلود ماهی گرفتن(از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن)

دله بازی-رفتار آدم دله

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

آکِله-جذام-زن سلیطه

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال

بقچه بندی-ران چاق
با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

اوراق(قراضه، اسقاط، ازکارافتاده)

تنبان درآر-بی حیا-دریده

دخترینه-دختر-مونث

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

بدلی-تقلبی-جنس بد

چار طاق-به طور کامل

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

خاکه زغال-ریزه ی زغال

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

 

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

حلال و حرام کردن-پای بند نبودن به دستورات شرعی

دلسرد-ناامید-مایوس

چو-شایعه

آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

از زیر سنگ در آوردن-چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

خمیره-سرشت-ذات

از خود در آوردن-دروغ‌پردازی کردن

روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن

آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر

بپا-مواظب باش-متوجه باش

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص

خاک انداز-وسیله ای برای گردآوردن و حمل آشغال و زباله

چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود

چی-چه-چیز

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

درق دروق-درق درق

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

دیر کرد-تاخیر-تعویق

به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

چراغان کردن-جشن گرفتن

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

پینه کردن- پینه بستن

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

بی مخ-بی عقل-شجاع

پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن

دو رو-لباسی که از هر دو طرف می توان آن را پوشید-آدم غیر صمیمی و فرصت طلب

ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی
خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس
آتشِ تر-شراب-لب معشوق

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

از زبان افتادن(لال شدن)

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

ایراد بنی‌اسرائیلی-بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت

بخیه به آبدوغ زدن-کار بی هوده کردن

پاشیر-گودال پای شیر آب

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

چاره ساز-خداوند

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

بغداد آباد-شکم سیر

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

دور سر چرخاندن و دادن-صدقه دادن

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

زپرتو-ضعیف-بی دوام

دسته پل-الک دولک

از حساب پرت بودن(در اشتباه بودن)

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

خوش مسلک-خوش روش-نیکو طریقت

پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن

چاتمه زدن-چند تفنگ را به شکل چاتمه در جایی گذاشتن

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

 
پُخت کردن-پختن
تنگ بودن وقت-دیر شدن

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

حرف بی ربط-سخن نامربوط
تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن

پشت چشم سنگین شدن-چیره شدن خواب

درگاهی-آستانه
چپ رو-تند رو
پر و پاچه-پا-پاچه
اکبیری-زشت-بی‌ریخت

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

آبِ بسته(شیشه، بلور، یخ، برف)

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم
از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

توالت کردن-آرایش کردن

داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

از آب و گل در آمدن(مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)

حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

اهل دود(سیگاری)

زال-کسی که موهای سر و ابرو و مژه های سفید دارد

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

 

دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

اوستاکار-استادکار-ماهر و مسلط
از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید
دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن
از راه نامشروع ) به پول و ثروت رسیدن

چُش-کلمه ای که خر را ار رفتن و حرکت باز می دارند

بلبشو-هرج و مرج-شلوغی

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

تخم طلا گذاشتن-کنایه از چیز گران بها آوردن-کار بسیار مهمی انجام دادن

چش-چشم

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

خالی کردن دل کسی-کسی را ترساندن

در هم لولیدن-توی هم رفتن

آمده-شوخی و لطیفه

چَکی-وزن نکرده-یک جا

در دست-آماده-حاضر

حواس پرتی-پریشان حواسی-فراموش کاری

 

از خدا خواستن(در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است)

 

بسیار دلواپس و نگران بودن

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

چهره شدن-مورد توجه قرار گرفتن-گل کردن

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

حق-باج سبیل-رشوه

خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

زر زر کردن-غر زدن-گریه کردن شدید

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

حرف خود را به کرسی نشاندن-نظر خور را به کسی قبولاندن یا تحمیل کردن

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

خون به پا کردن-دعوا و آشوب راه انداختن-سر و صدا و جنجال کردن

از هفت خوان رستم گذشتن-موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

خلیفه-مبصر مکتب خانه-ارشد کلاس

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

دردسر-گرفتاری-سرگردانی

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن
خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن
دک و دنده-بالا تنه
انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن

خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

 

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

دومندش-دوم از آن

تو در تو- تو به تو

 

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن

نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن
زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد
دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن

از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

 
پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

ریغ-مواد درون امعا و احشا

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

ترید- تلیت

جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

اجابت کردن معده(قضای حاجت)

زبان باز-کسی که با چرب زبانی به مقصود خود می رسد

دو دل-مردد-بی تصمیم

ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف

درآمد-عایدی

حساب کشیدن-حساب خواستن

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

جای سفت-وضعیت سخت

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن

باش !-نگاه کن-ببین

استخوان‌دار(محکم، بااراده)

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن)

بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی

آب را گل آلود کردن(برای سود خود کارها را به هم زدن)

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی
آه نداشتن که با ناله سودا کردن-آه در بساط نداشتن

حرف خود را به کرسی نشاندن-نظر خور را به کسی قبولاندن یا تحمیل کردن

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

حسن دله-آدم ولگرد و بیکاره

 
بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن
تو در تو- تو به تو

حرف کسی شدن با کسی-با کسی مشاجره پیدا کردن

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

درگاهی-آستانه

خایه مالی کردن-چاپلوسی کردن-نگا. دستمال ابریشمی داشتن

از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)

پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن

آدم استخوان‌دار-کسی که اراده و پشتکار دارد
زیر آب کردن سر کسی-کسی را بی سر و صدا کشتن

دزد زده-سرقت شده

چک و چیل-لب و لوچه
بی پایه-دروغ-پوچ

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن

زُل زدن-خیره نگاه کردن

دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

دانش سرا-آموزشگاه تربیت معلم

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

ترک بیلمز-آدم نادان

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

پیر کسی در آمدن-سخت اذیت شدن- پدر کسی در آمدن

خر کسی رفتن-دارای اهمیت و اعتبار بودن

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

تلق و تولوق-صدای ناهنجار

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

در به دری-بی خانمانی-آوارگی

خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

از جگر گذشتن-نامردی کردن

چراغان شدن-جشن گرفتن

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

از حد (توانایی) خود تجاوز کردن

تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر

دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

تک پران-زن نانجیب

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

زاچ-زائو

الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن

 

انگشت بلند کردن-اجازه‌ی سخن خواستن

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

 

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

در چاه افتادن-فریب خوردن
زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن
خاطر خواه-عاشق-دل باخته
تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

تیز بزی-فورن-بی درنگ

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

زیر سبیل کسی را چرب کردن-رشوه دادن به کسی

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

ترک بیلمز-آدم نادان
بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن

از ته دل-از سر صدق و صفا

دمپایی-کفش راحتی خانه

چشم مالیدن-هوشیار شدن-از غفلت در آمدن

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

ترک بیلمز-آدم نادان

آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

 

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط

زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

الابختکی-اتفاقی-تصادفی

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

اُتُل(شکم، اتوموبیل)

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

 

جاری-زن برادر شوهر

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

به پول رساندن-فروختن

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)

آب شدن و به زمین فرو رفتن(دود شدن و به آسمان رفتن)

پیش پیشکی-از پیش

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

چلک بازی-بازی الک دولک

زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

 

خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد

اردک‌پرانی(از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن)

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن
خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

بروز دادن-فاش کردن-آشکار ساختن-لو دادن

پس کشیدن-به عقب کشیدن

حرف شنو-سر به را-مطیع

خاکی-فروتن و متواضع

باربند-جای نهادن و بستن بار

 
آبدیده(جلا یافته، آزموده و مجرب)

بنا کردن-شروع کردن

تر و تازه-شاداب-شسته و رفته
آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

خیط کشیدن-خط کشیدن

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

پشت پا به بخت خود زدن- به بخت خود پشت پا زدن

به دل آوردن-در خاطر نگاه داشتن-از یاد نیردن

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

ختم شدن-پایان گرفتن
استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

پا به ماه-آبستنی که در ماه آخر خود است

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)

از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

تخم لق شکستن-فرصت دادن-رو دادن-کسی را به طمع انداختن

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن

از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

اَتَر زدن(فال بد زدن)

برادر زاده-فرزند برادر

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

به سر دویدن- با سر رفتن

خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده

چله داری-عزاداری در روز چهلم مرگ کسی

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

خواهر و مادر-عرض و ناموس-خانواده

چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن
در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

خون گرفته-آن که قتلی کرده و نگرانی آن او را از حال عادی خارج کرده است

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن

 

پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

حاضر و آماده-آماده

چانه لغ-نگا. چانه شل

چله نشینی-خانه نشینی

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

خمیازه کشیدن-دهن دره کردن

 

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

باد کردن-به فروش نرفتن-کسی را به کاری سخت برانگیختن

بیلاخ-بالا بردن و نشان دادن انگشت شست به هنگام ناباوری به معنی : آنچه که می گویی خیالی بیش نیست-فقط این انگشت به تو می رسد. مترادف شیشکی

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

جا افتاده-آدم متین و با تجربه

الدنگ-بیکاره-مفتخور-بی‌غیرت

چینی بند زنی-عمل چینی بند زدن

 
 

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

زَوال-مست مست-لول

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن

زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

 
دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید
رشته ی کلام به دست گرفتن-آغاز به سخن کردن-سخن را دنبال کردن
جاکن کردن-به حرکت درآوردن-کسی را از مقامی دور کردن

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

چانه لغی-راز داری نکردن

دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه‌ی جزئیات)

خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

دود دادن-ضد عفونی کردن-گذاشتن گوشت و ماهی در معرض دود غلیظ برای فساد ناپذیر کردن آن

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد

آواز دهل-چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد

دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی

ز ِله-ستوه-عجز

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند

 

پوست کلفتی کردن-مقاومت کردن-سخت جانی کردن

دست به یقه شدن-دست به گریبان شدن

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن

تِر زدن-خراب کردن کار

حشری-شهوت ران-پر شهوت

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

 

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)

چغاله بادامی-چغاله بادام فروش

دیمی حرف زدن-سخن گفتن بدون اندیشیدن-حرف بی هوده و مفت زدن
دسته گل به آب دادن-کاری به خطا انجام دادن

آیینه‌ی اسکندری-آفتاب

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

جگر-عزیز-عزیز دلم

خِل-خلط بینی

آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

 

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

 

دمیدن توی لوله ی شیپور-خوابیدن و خرناس کشیدن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه
خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

چسبیدن-لذت دادن

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

زوار-زه وار-چیزی شبیه به زه

 

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

استخوان‌دار-محکم-بااراده

چله داری-عزاداری در روز چهلم مرگ کسی

دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

توپ در کردن-توپ انداختن

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است

پوزخند-تبسمی از روی تحقیر و استهزاء

دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش

پیش کردن در-بستن در

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

آسمان (و) ریسمان به هم بافتن(حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن)

چلو چو انداز-شایعه پخش کن

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

دلقک-شخص مسخره

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه

روی شاخ بودن-مسلم بودن-قطعی بودن
بد شیر-متقلب-بد جنس
بانی خیر-نیکوکار-کسی که اثر خیر از خود بجا گذاشته است
خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

دور کسی گشتن-قربان صدقه ی کسی رفتن

 

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

آدم کردن کسی(کسی را تربیت کردن، سواد آموختن)
خاصه-هر چیز ممتاز و از جنس عالی

حکایت-بسیار مهم-چیز عجیب

 

اُق زدن-بالا آوردن

تیپا خوردن-رانده شدن

چشم زخم-اثر بد از نگاه یا کلام-آسیب اندک

بخت گشا-شانس آور-سبب خوش اقبالی-مایه ی سفید بختی

پا بریده بودن-ترک آمد و رفت کردن

جاهل پسند-چیزی که جوان

آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن

به تور زدن- به تور انداختن

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

بابا بزرگ-پدر بزرگ

 

چرک کردن-عفونت کردن زخم

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن

خایه ی چپ کسی بودن-به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن

چتری-به شکل نیم دایره-قوسی
پادرمیانی کردن-میانجی گری کردن
 

خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

زیر جلکی-پنهانی

آبکی(بی‌ارزش، از روی بی‌علاقگی)

آن سفر-آن بار-آن دفعه

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند

بی امان-پیگیر-دائم-پیوسته

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

خاک انداز-وسیله ای برای گردآوردن و حمل آشغال و زباله

خاله رورو-زنی که به علت چاقی یا آبستنی به زحمت راه می رود

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب

اُمُل-عقب‌افتاده-قدیمی

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

 

دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن

دنده چاق کردن-سرعت گرفتن به هنگام رانندگی
الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی
پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن
اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه
حرف پوچ-سخن بی معنی

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن

انگشت‌شمار(کم، معدود)

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

خاله در هم-همیشه نگران-همیشه اخم کرده

بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی
جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)

بی فک و فامیل-بی کس و کار
امروزه روز-این روزها-در این دوره و زمانه

الو(شعله‌ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم))

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

دَم دار-هوای گرم و پر رطوبت

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

 

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری

با کله-دانا-چیز فهم-خردمند

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

چرکو-آدم کثیف

رای کسی را زدن-کسی را از تصمیمی منصرف کردن

پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن

حلال و حرام کردن-پای بند نبودن به دستورات شرعی

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

خاله بی بی-نوعی آش

دهن کسی لق بودن-رازدار نبودن

چاک کردن-نگا. چاک دادن
به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

استخوان‌دار-محکم-بااراده

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

بردن سر کسی-با سر و صدا کسی را گیج و خسته کردن

جیش-ادرار در زبان کودکان

زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند
دلگرم-علاقه مند-مشتاق

ازرق شامی-اخمو-ترشرو

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

بدهکار نبودن گوش کسی-سخنان را شنیدن و به آن اعتنا نکردن

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

زبان باز-کسی که با چرب زبانی به مقصود خود می رسد

خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است

چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

از سکه افتادن(ار رونق افتادن، از دست دادن زیبایی)

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

پا گیر-سگی که حمله می کند و گاز می گیرد

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

تجدید شدن-قبول نشدن در پایان سال تحصیلی و تکرار برخی از درس ها در شهریور ماه

از جیب خوردن(در آمد نداشتن، از بس‌انداز خرج کردن)

دست و بال-دور و بر-اطراف

در دهان ها افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن
جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)

خجالت کشیدن-شرمنده شدن

خوش خوراک-نگا. خوش خور

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

ابرو فراخی(خوشدلی، گشاده‌رویی)

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ
افتاده-فروتن-متواضع
چراغ زنبوری-نگا. چراغ توری
جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

تو آستین بودن-حاضر و آماده بودن-آماده داشتن

 
جیک-صدا-آواز

دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن

پس نشستن-عقب نشینی کردن

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

حساب سوخته-بدهی قدیمی

زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن

جیغ-فریاد-صدای نازک و بلند

آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

پُر-لبریز-کامل-سیر-زیاد
بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

ریش شدن-ریش ریش شدن

 

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود

تردستی-مهارت-شعبده بازی

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود
به پول رساندن-فروختن

پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد

آسمان‌جل-ندار-بی‌چیز-کسی که رواندازش آسمان است

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

 

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

بید خورده-کهنه و فرسوده

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

 

از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن

تلمبار- تل انبار

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

 

زار زار-گریه ی شدید