مطالب عمومی سری اول

رمزگشایی از یک معما؛ چرا انسان ها گوش دادن به موسیقی را دوست دارند؟

به جربزه میشه گفت هیچ کسی در دنیا وجود نداره که موسیقی رو دوست نداشته باشه. همه آدما به این پدیده وابسته هستن و هرکی با هر سلیقه ای اونو دنبال می کنه.
موسیقی می تونه احساسات ما رو برانگیزد و شادی یا غم ما رو به همراه داشته باشه. حال سوال اینجاس که به چه دلیل ما تا این اندازه به گوش دادن آهنگا علاقه نشون می دیم و همیشه به دنبل آوازهای جدید هستیم؟ این مقاله رو تا آخر بخونین تا مسئله مورد بحث براتون روشن شه.

سوالی که مدت هاست ذهن محققان رو درگیر خود ساخته، اینه که پدیده ای مانند موسیقی چیجوری می تونه تا این حد احساسات ما رو تحریک کنه؟ این احتمال هست که علاقه ما به موسیقی به طور اتفاقی بوجود اومده باشه. ما همیشه از احساسات خود واسه هدایت ترسا و موقعیتای اجتماعی جور واجور، بهره می گیریم. شاید ریتم و آهنگ موسیقی هم قسمتای مربوط به احساسات مغز رو تحریک می کنن.

درادامه نظریه هایی که در این رابطه هست رو با همدیگه بررسی می کنیم.

مغز ما الگوها رو دوست داره.
موسیقی هم یه جور الگو هستش.
این مسئله اتفاقیه؟

تحقیقات نشون میدن وقتی که ما به موسیقی گوش می دیم، مغز ما از خود دوپامین ترشح می کنه و به خاطر همین، احساس رضایت به ما دست میده. تحقیقاتی که به رهبری دکتر «زِیتور» انجام شد، نشون داد وقتی که یه قطعه موسیقی به بالاترین درجه خود می رسه، اندازه ترشح این ماده شدیدا زیاد می شه و احساس هیجان و گر گرفتگی به شنونده منتقل می شه.

شاید این موارد دلیل علاقه ما به موسیقی باشن. اما این که به چه دلیل ما اونو تا این حد دنبال می کنیم، دلیل دیگری داره.
دوپامین ماده ایست که واسه زنده موندن و کارایی مانند غذا خوردن لازمه. به خاطر همین، هنگام گوش دادن به یه آهنگ، مغز ما تمایل بیشتری از خود واسه انجام کارای مشابه نشون میده و به خاطر همین، ما همیشه به دنبال موسیقی هستیم.
تنها فرق در اینه که موسیقی واسه زنده موندن و ادامه زندگی، لازم نیس.

دلیل دیگری که در این مورد مطرح می شه، علاقه ما به دنبال کردن الگوهاست. شناسایی الگوا، مهارتی لازم واسه زنده موندن هستش.
مثلا، اگه شما بوی دود رو حس کنین، ایده فرار به دلیل آتیش سوزی تو ذهن تون شکل می گیره. موسیقی هم یه الگوست و ما دائم ملودیا، هارمونیا و ریتمای احتمالی رو پیش بینی می کنیم.

اگه ما یه توالی آکورد (نواختن همزمان چند نُت) رو بشنویم، مغز ما می تونه براساس تجربه ای که قبلا به دست آورده، آکورد بعدی رو پیش بینی کنه.
واسه همینه که افراد معمولا با آهنگی که قبلا نشنیده ان، رابطه خوبی برقرار نمی کنن. اگه ریتم یه ترانه واسه ما ناآشنا باشه، پیش بینی الگوها تو ذهن شکل نمی گیره. وقتی که نتونیم الگوهای موسیقی رو پیش بینی کنیم، احساس خستگی و کسل بودن به ما دست میده.

این مقاله را هم بخوانید :   نشانه های خاموش رفلکس اسیدی که ممکن است مورد غفلت واقع شوند

افراد با در نظر گرفتن فرهنگ خود، یاد می گیرن که چه صدایی در دسته موسیقی قرار میگیره.

موسیقی باعث می شه که مغز شرایط یه سخنرانی رو مثل سازی کنه

توضیحاتی که در ادامه می خونید، چرایی لذت بردن ما موقع گوش دادن به موسیقی رو توضیح میدن، اما نمی تونن تموم احساساتی که در اثر شنیدن یه ترانه به وجود میاد رو تشریح کنن.

وقتی که به یه قطعه گوش می دیم، ریتم باعث می شه که ما وارد فرآیندی به نام «همراهی با جریان» شیم. اگه گامای آهنگ سریع باشن، روند ضربان قلب و الگوی تنفسی ما واسه هماهنگی با اون، تسریع می شه.
این تحریک می تونه به وسیله مغز به عنوان هیجان تعبیر شه.
اگه موسیقی بیشتر مورد رضایت باشه، این همراهی افزایش پیدا می کنه.

نظریه دیگری که در این رابطه هست، اینه که هنگام شنیدن یه ترانه، قسمتایی از مغز که به هنگام سخنرانی استفاده می شن، تحریک می گردن. این حالت تموم احساسات رو انتقال میده.

وقتی که ما به سخنرانی می پردازیم، مغز ما در به کار گیری احساسات، عالی عمل می کنه.
دونستن این نکته که دور و بریا ما خوشحال، ناراحت، عصبانی و یا ترسان هستن، واسه سخنرانی چیزی لازمه. خیلی از این اطلاعات در تن صدای فرد نمایان می شن.
اگه صدای فرد رسا باشه، شاید خوشحاله و اگه لرزان باشه، ترس شخص رو نشون میده.

موسیقی نوع بزرگ نمایی شده سخرانی هستش.

صداهای رساتر و سریع تر، باعث ایجاد هیجان می شن، پس انتخاب این جور ترانها می تونه به درد بخور باشه.

ترومپت، ویالون و یا پیانو، می تونن اندازه خوشحالی صدا رو تا ۱۰۰ برابر زیاد کنن، چون اونا می تونن نتای بسیار وسیع تری در مقایسه با صدای آدم تولید کنن.

ما معمولا احساسات دریافتی رو درخشش می دیم (مهربانی در برابر مهربانی و…)، پس گوش دادن به ترانه ای که مثل یه سخنرانی خوشحال به نظر برسه، می تونه احساس شادی رو به ما منتقل کنه.